ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« خرداد | مرداد » | |||||
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
- ۲۶ تیر ۱۳۹۷ ساعت درج خبر:۱۷:۰۱
- بدون دیدگاه
مصاحبه از: اسفندیار فتحی لطفا خودتان را معرفی کنید: با سلام بهروز مالکی هستم متولد سال ۱۳۶۵ از شهر برازجان ورزش را از ۷سالگی شروع کرده و بخاطر پیش فعال بودن و پیشنهاد برادر بزرگم به سمت ورزش تکواندو رفتم، سال۷۹ نیز با رشته بدنسازی آشنا شدم آیا امکانات موجود در رشته شما در سطح شهرستان و استان جوابگوی نیازهای علاقه مندان می باشد؟ هیئتی بوجود آمده بود بدون هیچ گونه زیرساخت و حتی حمایت ناچیز، با بی مهری ها کار به جایی رسید که یک روز با بستن در همراه شده و روز دیگر شاهد برداشتن صفحه بودیم. حتی با نبود کمترین امکانات، سرویس بهداشتی، تهویه مطبوع و کولر مناسب نیز برای آن کلاس، باز سکوت کرده، تمرین و تلاش برای رسیدن به هدف خود را ادامه دادیم، طبیعتا هیئت بدون زیرساخت بالاخره با مشکل روبرو می شود، طبیعتا حاشیه های خود را دارد، ما را از استادیوم بیرون کردند با آن که رفت و آمدهای مکرر مبنی بر تعبیر این داستان را داشتم و با قولهای مسئولین نیز همراه بود متاسفانه جواب مثبت گرفته نشد. با وجود تلاش های دوستان ورزشی و حتی حمایت هیئت های مختلف، تلاش ها بدون نتیجه ماند و بالاخره ما را رسما از آن محل بیرون کردند، هیئت دو و میدانی که مسئولیت سالن را عهده دار بود، اجازه ورود ما را نداد. چه کمبودهایی در حوزه فعالیت شما احساس می شود که مانع پیشرفت ورزشکاران می شود؟ چند سال، همزمان هر دو ورزش را با هم انجام دادم، متاسفانه چیزی نبود که من می خواستم، زندگی من دارای چهارچوب و قوانین نبود، برای همین رشته های دیگر را هم دنبال می کردم ولی هرگز دو و میدانی را رها نکردم و همیشه عاشقانه دوستش داشتم. وقتی در وزارت نفت بخش ملی حفاری مشغول به کار شدم چون قسمت ما دائم السفر بود و ماموریتی به همه جا سفر می کردیم، طبیعی بود که مکان هایی در دریا و خشکی وجود داشت که از وسایل ورزشی محروم بود، برای همین، خودم را با هر چیزی درگیر می کردم، از استفاده از لوله های سقف برای بارفیکس گرفته تا طناب کشتی برای بالا رفتن و تمرین در محیط کوچکی حتی به اندازه یک اتاق. بارها هوای طوفانی را تجربه کرده و تمام درها بسته بود، کار من شده بود دویدن در پله های راهرو طبقه های بالا و پایین ساختمان، ورزش را چند بار در روز مشتاقانه دنبال کرده و لذت می بردم. چون در یک خانواده پولدار بزرگ نشده بودم و همیشه دوست داشتم از بقیه کمتر نباشم شروع به تلاش بیشتر برای فهمیدن کردم و بجای خرید داروهای مکمل، موارد مشابه را در طبیعت جستجو کرده و یافت می کردم. چون اولین همه چیز، از طبیعت گرفته شده پس طبق همین موضوع، ذهنیتم را به این ماجرا عادت داده و لذت می بردم، چون وارد سیستمی شده بودم که فراتر از ورزش بود. در یکی از ماموریتها در دکل های خارجی، وقتی حین ورزش بودم، یک پرسنل خارجی را دیدم که با تعجب و چهار چشمی به من نگاه می کند، به خودم که بیشتر دقت کردم متوجه شدم تا بر روی دو صندلی ایستاده تا به لوله ای برسم که بتوانم با استفاده از آن بارفیکس بزنم، مامور به من خندید و گفت تو یک کراس فیت دیوانه هستی. متوجه منظورش نشدم، او بلافاصله رفت، بعد از پایان ورزش و دوش گرفتن مامور را سر میز شام ملاقات کردم، درباره صحبتی که با من کرده بود پرسیدم، و همانجا بود که با دنیای کراس فیت به صورت کاملا اتفاقی آشنا شدم. حتی تصورش هم من را خوشحال می کردم، به خودم گفتم این همان چیزی هست که می خواهم، شروع کردم به تحقیق در خصوص کراس فیت. وقتی به برازجان برگشتم متوجه شدم سال هاست که ورزش وزنه برادری تعطیل و تمام نیروها از هم پاشیده شده است، اگر کراس فیت سه رکن اصلی داشته باشد، یکی از آنها ورزش وزنه برداری می باشد. کم کم با کمک کتاب ها و اینترنت شروع به آموزش برای خود کردم، آزمون و خطا را بسیار تجربه کردم، در این راه آسیب های بسیاری دیدم، همزمان با آسیب دیدن در راه این ورزش، با آسیب دیدگی من هنگام کار در قطر و قطع شدن انگشت دستم همراه بود، دیگر داشتم از نظر ذهنی از کار فاصله می گرفتم، حتی به کناره گیری از ورزش هم فکر کردم، متاسفانه تصمیم سختی بود، در شرایط اقتصادی نمی توانستم همین را هم از دست بدهم، ولی عقیده دارم که کار درست را باید انجام داد، مهم نیست چه چیزی را از دست میدهی، ورزش برای من شده بود تنها پناهگاهی که تمام دلتنگی هام را آنجا خالی می کردم. به خودم گفتم خب کار آزاد جایگزین خوبی هست، می توانم کار آزاد را انجام داده و در کنارش ورزش مورد علاقه ام را آموزش بدهم، بسم الله گفته و از کار خود در تاریخ ۹۴/۱/۱رسما استعفا دادم. دوباره شاگرد عطاری پدرم شدم، و دوره ای کوتاه را هم در بنگاه املاک گذراندم، تجربه خوبی بود. کراس فیت نیاز به امکانات داشت ولی هیچ امکاناتی در شهر من آماده و مهیا نبود، آرام آرام با سبک های مختلف ورزش آشنا شدم، دوست داشتم همه از این ورزش لذت ببرند، همه به ضربان بالا و سرعت و قدرت عادت کنند، با شروع فعالیت در اولین باشگاه، من را بیرون کردند، چون دیگر نه کسی از مربی و نه از صاحب باشگاه برنامه می گرفت، وارد باشگاه بعدی شدم شاهد ریزش بودم اما موقت بود و باز هم همین اتفاق افتاد و باز هم وضعیت تکرار شد…. عملکرد خود را در طی مدت مسئولیتان در رشته کراس فیت بیان کنید؟ در تفکر من عشق بود و بوی حقیقت می داد، به درخواست یکی از دوستانم وارد استادیوم شدم تا هم کمکی به سالن شده و هم کراس فیت دارای مکان ثابتی شده باشد. وارد که شدم با دو نفر شروع به کار کردم، دیری نپایید که تمام ملی پوشها و هندبالیست ها حضور یافتند و من به آنها خدمت کردم. به دلیل کمبود فضا، مقداری شاهد ریزش بودیم، آنقدر فضا دوستانه و حرفه ای بود که مشکلات به چشم نمی آمد. تلاش کرده و با ایده پردازی کم و کاستی ها را برطرف کردیم، همزمان با پر و خالی شدن های مداوم کم کم آوازه سبک کراس فیت به گوش ها رسید، ما هم وارد سیستم جدیدی شدیم چون بچه های وزنه برداری را دوباره برگردانده و ژیمناستیکی ها را اضافه کردیم. حالا وقت عملی کردن داستان واقعی بود، از تمامی رشته ها یکی را در کنار خود داشتیم از پینگ پنگ و هندبال گرفته تا تمام رشته رزمی و…. همه دانه درشت های شهر و اطراف را درون کراس فیت داشتم. شروع کردیم به کار حرفه ای اما با امکاناتی که کم بود، ولی از طرفی نام کراس فیت در ایران نیز به گوش می رسید، برای این ورزش مدیر انتخاب کرده و دبیر هیئت داشت، در فضای مجازی بهتر دیده شده و دیگر شهرها نیز مشغول به فعالیت بودند، برازجان با افتخار تنها شهری بود که تیمی کار کرده و ثابت کرده بود که ما پیشگام هستیم، ۵۰ نفر همزمان مشغول به فعالیت بودند. جایگاه ورزش کراس فیت در استان بوشهر چگونه است؟ جایگاه ما در کراس فیت استان بوشهر قابل قیاس با دیگران نیست، جایگاه کراس فیت برازجان در ایران قابل ستایش بوده و جزو اولین ها می باشد، با پتانسیل هایی که در این شهر وجود داشته و بخاطر سبک خلق و خوی مردم و جسارت ذاتی که وجود داشت بسیار موفق بودیم. برازجان بچه هایی داشته که از من نیز سطح بسیار بالاتری دارند. توصیه شما به ورزشکاران چیست؟ سخن شما با مسئولین شهرستان؟ با این شعار آمدم که مجانی آموزش داده و اگر بدردت خورد مجانی آموزش بده، چون در گوشه ای از این شهر شاید نابغه ای باشد که به جای ورزش و شکوفا شدن خودش را با راهی که در شان انسان نیست در حال درگیر کرده است، قسم خوردم که تا زنده هستم جنگیده و برای کلام حق تلاش کنم، من با ورزش شروع کرده و چون در این سبک ورزش کتاب دادم، فرهنگ، شعور، آرامش و عشق را به تک تک مردم هدیه دادم. من رسالت خود را انجام داده و خواهم داد، در نهایت عاجزانه درخواست دارم که به داد تیم برسید چون لیاقت آن ها بالاتر از این حرف هاست، باید قدر ورزشی را که توانایی آن را داشته که کودک۷ساله تا پیرمرد۷۰ساله را همزمان ورزشکار کند، دانست. ورزشی که می تواند توانایی بدنی را به جایی رسانده که یک قهرمان را به یک نابغه تبدیل کند، ورزشی که ارزش بسیار بالایی دارد. در کراس فیت سبک زندگی شما عوض می شود، نگاه شما به زندگی تغییر می کند، شما علاوه بر ورزش باید به آگاهی نیز برسید. من کنار می روم تا عزیز دیگری آمده و بتواند در قالب آرامش و بدور از حاشیه به مردم خدمت کند، امیدوارم همیشه و در تمام رشته های ورزشی افتخار آفرینی مردم شهرم را در سطوح ملی و بین المللی ببینم، شاهد لبخند بر روی لبان آنها باشم، چرا که لیاقت مردم این شهر بالاتر از این حرفهاست. با سپاس از دوست و همراه عزیزم کیوان نعمتی فرد و تشکر از شما و وقتی که در اختیار بنده قرار دادید.
دیدگاه ها