ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« بهمن | ||||||
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ساعت درج خبر:۱۰:۰۲
- یک دیدگاه

دشتستان بزرگ: در دنیای امروز، شهرها دیگر فقط نامهایی روی نقشه نیستند؛ هرکدام برای خود هویتی دارند و داستانی برای گفتن و البته ظرفیتی برای رشد. معرفی توانمندیها و توسعهی فرهنگی و اجتماعی هر شهر، بهویژه شهرهایی با پیشینهی غنی تاریخی، نهتنها یک ضرورت اجتماعی است، بلکه در مناسبات پیچیده مدرن به ابزاری مؤثر برای رشد اقتصادی و جذب سرمایهگذاران تبدیل شده است. این یک حقیقت غیرقابل انکار است که شهرهایی که هویت خود را بهدرستی معرفی میکنند، بهمراتب فرصتهای بیشتری برای پیشرفت خواهند داشت.
در سالهای اخیر، بسیاری از شهرهای ایران روزی را به نام خود ثبت کردهاند، اما در این نامگذاری صرفاً به دنبال برگزاری جشن و سرگرمی نبودهاند. هدف اصلی چنین مناسبتهایی، ایجاد بسترهای سرمایهگذاری و معرفی ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی و اقتصادی آن شهر است. اصولاً فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی اگر در مسیر توسعهی پایدار و رفاه اقتصادی حرکت نکند، چیزی جز یک سرگرمی زودگذر و فراموششدنی نخواهد بود.
اما داستان «روز برازجان» چیزی است در عالَمی دیگر و فارغ از این دغدغه ها!
شهری با چنین پشتوانهی تاریخی و ظرفیتهای ارزشمند، حتی در سادهترین سطح یعنی سرگرمی هم نتوانسته قدمی فراتر از کلیشههای همیشگی بردارد. ادارهی فرهنگی شهرداری، بهجای خلق ایدههای نو و متناسب با هویت شهر، در دام برنامههای تکراری و یکنواختی گرفتار شده که سالهاست در مناسبتهای مختلف، بدون هیچ تغییر محسوسی، اجرا میشوند.
نگاهی به سین برنامهی روز برازجان بیاندازید؛ همان استندآپ کمدی، همان گروه سرود، همان مسابقهی اسبدوانی که سالی چندین بار در منطقه برگزار میشود. اما واقعاً اینها چه نسبتی با برازجان دارند؟ این برنامهها چه تصویری از برازجان را به مخاطبانش، چه در داخل و چه خارج از شهر، منتقل میکنند؟ آیا برگزارکنندگان این رویداد میتوانند توضیح دهند که بر اساس چه مِتدی این برنامهها طراحی شدهاند؟ چه ایدهای پشت آنها نهفته است و اصلاً قرار است چه پیامی را منتقل کنند؟
اما پرسش اساسی اینجاست: برازجان دقیقاً کجای این رویداد ایستاده است؟ آیا در میان این برنامههای کلیشهای، اثری از معرفی تاریخ، فرهنگ، پتانسیلهای اقتصادی و چشمانداز آیندهی برازجان دیده میشود؟ آیا میتوان گفت این رویداد کمکی به رشد و معرفی شهر کرده است، یا فقط برای پر کردن تقویم شهری اجرا شده؟
سوال بزرگتر، ماجرای بودجه است. ادارهی فرهنگی شهرداری و روابط عمومی این مجموعه، بودجهی نسبتاً قابلتوجهی را برای این روز در اختیار داشتهاند. اما این بودجه دقیقاً چگونه و بر اساس چه برنامهریزیای هزینه شده است؟ انتظار چه بازگشتی از این هزینهها وجود دارد؟ آیا به جز پر کردن گزارشهای عملکرد، هدفی در پس این هزینهها بوده است؟
نتیجهی چنین رویهای، چیزی جز خروج سرمایههای خرد و کلان از برازجان نیست. درحالیکه این روز میتوانست بستری برای جذب سرمایهگذاران و توسعهی شهر باشد، اکنون به یک مراسم خنثی و بیاثر تبدیل شده است. غیرقابل باور است که متولیان این روز، تا این حد نسبت به اهمیت آن بیتوجه باشند.
وقتی به برنامههای تدارک دیدهشده نگاه میکنیم، چیزی جز بیاهمیتی و صرفاً تلاش برای خالی نبودن عریضه به چشم نمیآید. اما پرسش اصلی این است: اگر قرار است این روز تا این حد بیهدف و دمدستی برگزار شود، اصلاً چرا در تقویم شورا و شهرداری لحاظ شده است؟ آیا بهتر نیست بهجای چنین عملکرد سطحی و بیمحتوا، اصلاً اقدامی صورت نگیرد تا پیام این روز تا این اندازه کماهمیت و بیارزش جلوه نکند؟
«روز برازجان» میتوانست فرصتی طلایی باشد؛ اما در سایهی بیسلیقگی و بیبرنامگی، به یک روز عادی و بیاثر تقلیل یافته است. شاید وقت آن رسیده باشد که این رویکرد تغییر کند.
احسنت.ما که نیم ساعت رفتیم پشیمون شدیم.