ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« آبان | ||||||
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- ۱۹ دی ۱۳۹۵ ساعت درج خبر:۵:۵۵
- بدون دیدگاه
دشتستان بزرگ: شهر طنزیم ۴ موضوع:کنسرت نویسنده: ناثر بانمک سلام، مدت مدیدی بخاطر اختلاف نظر اینجانب بر سر غرار دادن میز غهوه ای رنگم در مکان مناسب دفتر نشریه با آنجانب که سردبیر باشد غهر کرده بودم و نبودم، اما سردبیر با خرید یک اصله بلیط کنسرت همایون شجریان از بازار آزاد، دل ما را بدست آورد و باعث حضور دوباره اینجانب به پشت همان میز غهوه ای رنگ گردید، هرچند که میز در همان مکانیست که سردبیر می خواست ولی کنسرت خوبی بود مخصوصا مرغ سحرش، آخر از شما چه پنهان که با شروع این غطعه و با تشویغ و سوت حضار، ما شاهد زلزه ای در حدود ۶ و نیم ریشتر به مرکزیت برازجان خیابان فنی و حرفه ای بودیم که بسیار چسبید. امروز که بر پشت همان میز مذکور غرار گرفتم، اولین کاری که کردم، گشودن ایمیل و جیمیل نشریه و خواندن همه پیام های دریافتی شما خوانندگان گرامی بود، همین ابتدای کار کمال و جمال و سایر بستگان تشکر را دارم از لطف شما بابت سیصد و چهل و سه پیامی که مکررا فرستاده بودید و جویای حال اینجانب شده بودید، اما پیام هایی که اخیرا بدست ما رسیده بود اکثریت پیرامون همین اتفاغ مهم بود، کدام اتفاغ؟ خب معلوم است همان زلزله ۶ و نیم ریشتری! کنسرت. اولین پیام از سمت آقای ف.ف بود که نوشته بود: “ضمن سلام و تشکر از مسولین محترم جهت برگزاری این کنسرت، آغا ناثر لطفا به دست اندردردردرکاران بگویید که من غادر به خرید اینترنتی بلیط نبودم زیرا بلیط ها به سرعت پراید بفروش رسیدند و ما مجبور به خرید بلیط در بازار آزادِ آزادِ آزاد شدیم که خدا نصیب کفتار بیابان نکند، ضمنن به پیوست تغاضا داریم غیمت بلیط های کنسرت های آینده را از ۳۰ تا ۵۰ بگذارید که حداغل ما بتوانیم به غیمت ۱۵۰ تومان در بازار آزادِ آزادِ آزاد، آنها را بخریم. سه شوت.” بله پیام اول را نوشتم و حالا پیام دوم از جانب خانم بنفشه.س بود که نوشته بود: “آغا ناثر واغعا چرا؟” خب من نمی دانم چرا چی؟ ولی یک لحظه صبر کنید… بله پیام سوم هم از همین خانم است، ادامه را در اینجا نوشته اند: ” واغعا چرا همیشه ردیف های اول و دوم هر کنسرت و همایش باید برای مسولین محترم باشد؟ نه شما بفرمایید واغعا چرا؟ مگر ما دل نداریم؟” عرضمان خدمت خانم س که اگر ردیف های اول برای مهمانان ویژه نباشد، کجا باشد؟ ردیف های آخر یا سکو؟ بله در پیام چهارم، آقای ب.غ از خارج پیام داده اند: “آغا ناثر جان، برادر من چرا شهر شما یک سالن دو هزار نفره مخصوص کنسرت و همایش ندارد که ما در سالن هایی با سطح یک نواخت باید بنشینیم؟ برادر من، من جز کله مبارک ردایف جلو هیچ چیزی ندیدم، فغط صدا شنیدم، صدا بود ولی تصویر نبود، چرا؟” با تشکر از آغای غ محترم، اتفاغا این سوالیست که برای ما هم پیش آمده ولی پیشاپیش میدانیم که بودجه نیست، اگر کسی راهکاری دارد بفرماید که چه باید کرد؟ یک لحظه صبر کنید پیامی داقِ داق به ما رسید، نویسنده آن آغا یا خانم ق هست از همین حوالی که نوشته اند: “آغا ناثر چرا پیش داوری می کنید؟ مگر شما مسئولید که میگویید بودجه نیست؟ شاید باشد شما چرا از جانب خود پاسخ میدهید؟ هر چیز راهکاری دارد اخوی! مثلا یکی از کاندیداهای انتخابات بعدی زمینی را اهدا کند، حالا جایش مهم نیست، جاده شیراز، اصفهان، اتوبان قم – تهران، هر کجا باشد مهم نیست، سپس با همین بودجه کم، بیل بخرند و کلنگ و نمادین کلنگی بزنند، لابد خیّری پیدا میشود و کلیه خود را می فروشد و بخشی از بودجه را تامین می کند و کم کم بلوک خریداری می شود با چند عدد سیمان دشتستان و با همکاری و همدلی می شود تا سال ۱۴۹۹ برازجان را سالن دار کرد فغط راستی شما هم خسیس بازی در نیاورید و صندلی های دفتر خود را به ساختمان این مکان اهدا کنید تا تعداد صندلی ها با توجه به آینده، کمتر از دو هزار نباشد که به آقای ف.ف هم بلیط برسد. ای بابا، ای بابا، سرکار آغا یا خانم ق، ابتدا تشکر دارم از ایده کاملا عملی شما اما آیا از کیسه سردبیر می بخشید؟ ماییم و یک میز غهوه ای و یک صندلی چرخ دار، می خواهید همین را هم از ما بگیرید؟ ای بابا، ای بابا! خب برای امروز کافیست، میترسم سردبیر پر توغع شود، ایده خانم یا آغای ش را هم نوشتم و حالا بلند شوم و ببرم به مسولین تحویل بدهم و بروم خانه. فعلا خداحافظ.
دیدگاه ها