ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« آبان | ||||||
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
- ۰۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت درج خبر:۱۵:۳۹
- بدون دیدگاه
دشتستان بزرگ- عبدالخالق عبدالهی: در دشتستان ضرب المثلی داریم که هر وقت بخواهند بگویند فلانی از عهده کار خودش برنمی آید، می خواهد کار دیگران را هم انجام بدهد می گویند” یه لا بود نرسید، دولاش کردند برسه” حالا موضوع یه لا و دولا چیست؟ الان عرض می کنم. چند روز قبل درخبرها خواندیم که یکی– دو نفر از اعضای محترم شورای شهر برازجان به خانه معلم فداکار آبپخشی که در حادثه آتش سوزی مدرسه باعث نجات جان دانش آموزان شده بود رفته و از او عیادت کرده اند. البته عیادت از بیمار امر بسیار پسندیده ای است و در دین ما هم سفارش اکید شده مخصوصا اگر بیمار معلم باشد آن هم معلمی که جانش را برای نجات دانش آموزانش به خطر انداخته باشد که از همین جا برای این معلم فداکار و از جان گذشته آبپخشی آروزی سلامتی و شفای عاجل داریم. اما راستش را بخواهید هر چه کردم بیخیال موضوع شوم و در این مورد چیزی ننویسم دیدم نمی شود. سوال این است که واقعا کجای شرح وظایف اعضای شورای شهر عیادت از بیمار، آنهم خارج از حوزه انتخابیه تعریف شده است؟ به هر حال اتفاقی در شهر دیگری افتاده، شهری که خودش شورا و رئیس شورا دارد، اداره آموزش و پرورش و مسئول مستقیم و غیر مستقیم دارد و اگر لازم باشد خودشان وظایفشان را انجام می دهند که البته تا آنجایی که بنده اطلاع دارم انجام هم داده اند. حالا یک عضو شورای شهر برازجان، بلند می شود و می رود به شهری که نه حوزه انتخابیه اش است و نه وظیفه اش ایجاب می کند بنظر شما دلیل این کارهای غیرلازم چیست؟ اصلا اگر خدایی نکرده چند صباح دیگر در شهر دیگری مثلا سعدآباد، شبانکاره، وحدتیه یا هر جای دیگر اتفاق بدِ مشابهی افتاد باز اعضای شورای برازجان باید شال و کلاه کنند و برای احوالپرسی و عیادت به آنجا بروند؟ اگر بگوئید بله بروند که اینطوری سنگ روی سنگ بند نمی شود از فردا اعضای شورا باید کار و زندگی شان را کنار بگذارند، یک کمیسون عیادت از بیماران تشکیل بدهند و فقط به عیادت و احوالپرسی حادثه دیدگان بپردازند، اگر میگوئید نخیر، نروند، پس چرا اینجا رفتند؟ آیا نرفتنهای بعدی تبعیض محسوب نمی شود؟ آیا مردم روزی که به اعضای شورا رای دادند برای انجام اینگونه کارها بود؟ اگر اعضای شورای شهر واقعا بیل زن هستند باغچه خودمان را بیل بزنند و به مشکلات عدیده و ریز و درشت شهر خودمان برسند که به والله از هر شخص و هر جای دیگری مستحق تر است. نکند واقعا حق با آنهایی است که می گویند بعضی مسئولین تنها دغدغه شان دوربین و رسانه است و می خواهند فقط روی آنتن باشند و از جلوی چشم مردم و سایتهای خبری دور نشوند؟ یا نکند واقعا از سربیکاری این کارها را انجام می دهند؟ البته اعضای شورا حق دارند به عنوان یک شهروند معمولی، نه تنها به عیادت این معلم فداکار و مسئولیت پذیر بلکه به دیدن و احوالپرسی هر کسی در هر شهری که خواستند بروند اما اینکه یک عضو شورا که شهرت و مقبولیتش را از مردم گرفته، برود کنار تخت یک بیمار چهارزانو بنشینید و عکس بگیرد و خبر تهیه کند بعد به عنوان رئیس فلان کمیسیون شورای شهر، این موضوع را رسانه ای کند و در یک کلام “از آب گل آلود، ماهی حمور بگیرد” آیا نوعی سوء استفاده از رای و اعتماد مردم نیست؟ اعضای شورا اگر خیلی بیکارند و دلشان شور خدمت می زند بهتر است به جای این کارهای غیرضروی، شورا را از اکثریت نیندازند، در جلسات شورای شهر شرکت کنند و تکلیف انتخاب رئیس و هیئت رئیسه را که مدتهاست روی زمین مانده روشن کنند و اجازه دهند مسئولین محترم شهر آبپخش که در این مورد مسئولیت مستقیم دارند به موضوع معلم فداکار رسیدگی کنند. آیا آبستراکسیون و از اکثریت انداختن جلسات شورا از یک طرف و انجام دادن اینگونه امور غیرضروری از طرف دیگر، نوعی دهن کجی به خواست عمومی مردم نیست؟ شما به جای این کارها، به شورای خودتان و مردم خودتان و در یک کلام به خانه خودتان بپردازید. به قول شیخ اجل سعدی: تو که در خانه ات ندانی کیست در دل آسمان چه دانی چیست؟ حکایت شما حکایت همان بنده خدای مستحب بگیر و واجب ول کنی است که سرِشب تا صبح، نماز مستحب شب می خواند اما دَم دَمای صبح خواب می ماند و نماز واجبِ صبحش قضا می شد. وانگهی آن معلم فداکار فقط یکبار در آتش گرفتار شده و الحمدالله حالش هم خوب است شما اگر خیلی دلتان به حال معلمان می سوزد و نگران حال این قشر زحمتکش فرهنگی هستید در همین برازجان خودمان معلمانی هستند که مدتهاست در آتش مشکلات معیشتی می سوزند، آتشی که آتش مدرسه آبپخش “مَر غلام است آن را”، به دیدار آنها بروید، پای درد دلشان بنشینید و اگر می توانید گره ای از مشکلات آنان بگشائید. ان شالله خداوند شفا دهد معلم از جان گذشته آبپخشی را، شکر خدا شنیدم به هوش آمده و حالشان رو به بهبود است اگر راست می گوئید بیائید تا معلمانی را در همین شهری که از بد حادثه شما عضو شورای شهرش هستید نشانتان بدهم که زیر بار مشکلات طاقت فرسای زندگی مدتهاست به کما رفته اند، به عیادت آنها بروید و برای آنها کاری کنید نه اینکه بروید در شهری که نه نماینده اش هستید نه وظیفه ای درقبال آنجا دارید با بوق و کرنا و لبخند زدن جلوی دوربین و گزارش تصویری تهیه کردن، خودتان را نشان بدهید. در پایان امیدوارم مسئولان بدانند و بفهمند که خداوند متعال، نماز فردا را امروز صبح از بنده اش نمی خواهد پس خیر و صلاح مسئولین، فاصله گرفتن از تریبون و دوربین های خبری و نزدیک تر شدن به مردم و انجام خدمات خالصانه و خداپسندانه و بی ریاست، به قول ناصرخسرو قبادیانی: اگر احسان کنی با مستحق کن نه از بهر ریا، از بهر حق کن
دیدگاه ها